داستان سکس با اعظم

سکس با اعظم
این داستان رو دوست خوبم امیر فرستاده که ازش ممنونم

اون روز هم مثل هر روز داشتم تو نت وقت كشي ميكردم كه يكنفر با ايدي دخترانه برام پيام داد و خواست كه خودمو معرفی کنم منم خودمومعرفي كردم اونم گفت كه اسمش اعظم جنوب زندگي ميكنه و22سالشه از من خواست كه بهش وب بدم منم وب رو روشن كردم بهش گفتم كه منم ميخوام ببينمت براي يه لحظه از پشت وب ديدمش توي يه كافي نت كار ميكرد هر روز باهاش چت ميكردم و بهم نزديكتر ميشد باز شماره تماس دادنم شروع شد حالا با هم ارتباط تلفني داشتيم يه چيزي حدود 6 ماه بهم هر روز زنگ ميزد اروم حرفها رو ميبردم سمت سكس و اونم يه جورهاي كرم ميريخت يه روز بهم گفت كه ميخوام بيام پيشت نميدونم توي داستانهاي قبليم بهتون گفتم كه من توي كرج تنهام و بصورت مجردي زندگي ميكنم يا نه گفتم راست ميگي گفت اره 5شنبه همين هفته بليط هواپيما گرفتم ميام پيشت ساعت 2 بعد از ظهر ميرسم بيام؟؟ منكه تو كونم عروسي شد گفتم اره بيا گفت به يه شرط گفتم چه شرطي گفت كه بايد براي روز بعدش منو هر جور كه شده راهي كني برگردم بايد شنبه صبح سر كارم باشم گفتم باشه تا 5شنبه هر جور كه بود سر كردم 5 شنبه ساعت 1:30دقيقه رفتم تو فرودگاه منتظر خانوم شدم ببينم كي مياد اي لعنت به اين پروازهاي ايران كه ساعت 2 شد ساعت6غروب كه ديدم اعظم خانوم رسيدن يه دختر جنوبي سبزه با يه قد متوسط و يه هيكل مانكني كه كيرم همونجا راست كرد اخه بدبخت ميدونست كه كارش در اومده و امشب اضافه كاري داره از همين الان داشت نرمش ميكرد اومد جلو باهاش دست دادم اومد يم بيرون فرودگاه سوار ماشين شديم كه تو را شروع كرد به حرف زدن و از تاخير هواپيما گفت و بهش داشتم نگاه ميكردم گفت خودتو خيس نكني و شروع كرد خنديدن خيلي بهم بر خورد توي دلم گفتم جور بكنمت كه نتوني بنشيني بچه كوني داري منو مسخره ميكني رسيديم خونه رفتيم توي خونه امان از اين خونه هاي اپارتماني همسايه هاي فضول با كارگاه بازي رفتيم بالا كفشهاشو بردم داخل رسيديم تو يه لب ازش گرفتم ديدم نه بابا حال طرف از من خيلي بدتره دستمو بردم سمت پستوناش پستوناي اناري خوشگلي داشت جاتون خالي يكم فشارش داد گفتم لباساتو در بيار بشين يه چيزي بخوريم بعد گفت خوب داريم ميخوريم گفتم چي گفت لب ديگه ديدم نه بابا آتش طرف خيلي سوزانه از من بيشتر تو كفه گفتم بزار يه حال بكنم بعد ميشينيم بردمش تو اتاق خواب درازش كردم روي تخت لباسهاشو در اوردم يه سوتين و شورت دخترانه ست مشكي پوشيده بود كه هر دوتاشو در اوردم خورد تو ذوقم كوسش پر از مو بود من هم كوس مودار دوست ندارم ديدم بد جور هم خودشو خيس كرده بهش گفتم بابا تو كه از من خيس تري ميگفتي تو راه شلوارتو عوض كنم كه با دست سيلي ارومي بهم زد و گفت بد جنس شروع كردم به خوردن پستوناش الحق بدن رديفي داشت از لب گرفتن خيلي خوشش ميومد بعد كه حشريش كردم كيرمو بهش داد تا برام ساك بزنه بعد چند بار عقب جلو كردنم توي دهنش كيرمو بيرون كشيدمو بهش گفتم جلوت بازه گفت نه گفتم برگرد مثل يه بچه خوب حرف گوش كن كونشو هوا كرد يه دستي به كونش كشيدمو سر كيرمو خيس كردم آروم كيمو به سوراخ كونش فشار ميدادم لا مذهب بدجور تنگ بود و اين كير18 سانتي ما هم براي اون سوراخ تنگ بزرگ با فشار كله كيرمو داخل كردم ولي اصلا اين خيالش نبود گفتم درد داري گفت كارتو بكن كيرم ديگه تا نصفه رفته بود اروم شروع كردم به تكون دادن كمرم ديگه كيرم داشت براي خودش جا باز ميكرد و تا ته رفته بود تو در همون حالت دراز كشيد منم خوابيدم روش واي كه چه حالي ميداد كيرم توي كونش بود يه دستم به پستوناش لبم روي گردنش و يك دستم هم روي پشمهاي كوسش چه حالي مداد تكونهامو بيشتر كرده بودم و صداي ناله هاي اونم بيشتر شده بود حركاتمو سريعتر كردم و بهش گفتم دارم ميام چكار كنم گفت بريزتو كونم منم ابمو ريختم توي كون تنگش بلند شديم با هم رفتيم حموم توي حموم هر چي بهش اسرار كردم بابا بزرا برات اين پشمهاتو بزنم قبول نكرد كه نكرد نميدونم چرا با هم رفتيم بيرون شب برگشتيم خونه غذا رو بيرون خورده بوديم ساعت نزديكهاي 12 شب بود رفتيم تو تخت خوابم ولخت شد اومد تو بغلم گفت نميخواي لخت بشي گفتم چرا اما دوستدارم كه تو لختم بكني بلند شد لباسهامو در اورد كيرمو گرفت توي دستش گفت ببين اين هنوز هيچي نشده بيداره گفتم اون بنده خدا هميشه بيداره لباشو گذاشت روي كيرمو شروع كرد به بوسيدن ناز كردن كيرم بعد از يكم حال كردن بازهم كونشو هوا كردم ياد صبح افتادم كه مسخره ام كرده بود سر كيرمو كه رد كردم كمرشو گرفت و يكدفعه تمام كيرمو كردم توش يه دادي كشيد خودشو به جلو پرت كرد منم كه ميدونستم اين كار رو ميكنه كمرشو محكم گرفته بودم (بد جنسيه ديگه)و نزاشتم كيرم در بياد بهم گفت بيشعور چرا اينكارو كردي بهش گفتم بي حساب شديم اروم باز هم شروع كردم تكون دادن معلوم بود بد جوري دردش گرفته كيرم كه دوباره جا باز كره بود داشت براي خودش حال ميكرد گفت امير يه چيزي بگم گفتم چيه گفت ابتو بريز رو پستونام دوستدارم گفتم باشه بعد چندبار تلمبه زدن ابمو ريختم روي پستوناش اونم ابمو ميمالي به بدنش واي چه حالي ميداد تا صبح چندبار ديگه هم كردمش اما موهاي كوسش نوك كيرمو سنباده زده بود لامذهب تا چند روز شورتمم به نوكش ميخورد دادمو بلند ميكرد اعظم هر كجا كه هستي خوش باشي

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

دستت درد نكند خيلي جالب بود

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز بزار یه چیزی بگم هرچند میدونم ضد حاله ,نمیگم که حقیقته خودت دربارش فکر کن .من فقط یه داستان واست میگم
سعی کن باور کنی منم سعی کردم راستشو بگم
من خودم خیلی وبلاگ سکسی ساختم خیلی کلیپ جدید پخش کردم ولی الان پشیمونم الان که دیگه فایده ای نداره الان که سرطان خون دارم الان که میدونم قاچاقی زنده هستم الان که میدونم دیگه بهارو الان که ارزوی دیدن بیست سالگی خودمو دارم نمیبینم الان که دیگه توبه هم به دردم نمیخوره حکایتم شده حکایت کسی که یه چیزیو میخواد دور بیندازه و مجبوره از دستش بده و بگه که میخواد اونو بفروشه خوب معلومه که کسی نمی خره یا اگه بخره خیلی ناچیز
یه کم فکر کن که با این وبلاگت چه جون هایی جون که نه چه بچه هایی به تباهی کشیده میشن به خود ارضایی میفتن حاضری داداش یا خواهر خودت به این سرنوشت دچار بشه .یه کاری کن که بعدا بتونی توبه کنی خدا شاید بتونه گناهاتو ببخشه ولی حق جون های به ابتذال کشیده شده ی معتادو فکر میکنی ببخشه .خودتم میدونی این کار هیچ لذتی نداره من نمیگم گناه نکن اون به خودت ربط داره .
می بخور منبر بسوزان مردم ازاری نکن
اره بده هر چی فحش دلت میخواد بده منم از هر چی ادم نصیحت کننده هست بدم میاد

ناشناس گفت...

من یه شاعرم و قبلا دنبال سکس و... بودم و الان پشیمونم
تو باید مبارزه با سکس رو شروع کنی...
من که از راه شعر گفتن مبارزه میکنم...
الهی گاهی نگاهی...

ناشناس گفت...

doste aziz kheily jale bood kiram shaq shode bood wase filmi ke neghah karda waly alankhabide ba dastane kiri shoma mighama be dostet begho kife salmonisho biare pashmaye kire man boland shde wa aghar bokonamsh ta chand rozy ro bayad kotex bezare kiram to halqet khar kose ba in dastanaye kose sheret martike akhe maghe kem dary k dorogh mighi?
kos esh boro donbale ye kare ab wanon dar na iin kose shera ghofty yaro refiqhet salmoni pashm dare baba damesh gharm meti khafan ham hamin ja nshaste mighe male manam ziad shode behet add bedam miari refigheto khodet ham bia behet neshon bedamsex ba abjit chiye khar kose

ناشناس گفت...

من سلام میکنم به شما که این مطلب رو مرور کردید
من یک روانشناس هستم و علت حضورم در این سایت ها نحقیق است. و آنقدر سن من بالا هست که با توهمات افرادی با فکر بیمار تحریک نشوم.
من یک پیغام دارم برای شما من افرادی زیادی تحت درمان خودم داشتم که بر اثر آزارهای جنسی و... به مرحله خیال پردازی در سکس رسیده اند و سعی در انتشار این تفکرات نه چندان جالب دارند.
و اما من یک نتیجه از افرادی که این داستانها را مرور میکنند مشاهده کردم و آن چیزی جز رسیدن به مرحله جنون جنسی نبوده. که منجر به رابطه جنسی با اعضای خانواده میشود.
و موجبات بیماریهای روحی شدید و بی بند و باری جنسی میشود.
واقعا قصد من خدمت به جوانهاییه که در حال تباه کردن خودشون و آینده جنسی خوشون هستند.
و من قصد رواج دین و ... هم ندارم و نه من آخوند هستم نه چیز دیگری. صحبتی هم در رابطه با بهشت و جهنم ندارم.
من خوشحال میشم که اگر گر شخصی مشکلی برخورد با من در میان بگذاره و از مشاوره رایگان هم بهره کاملی رو حاصل کند.
به امید سلامتی شما و تمام افراد جامعه
سهیل نیکمنش
Email: psychologist.social@gmail.com

ناشناس گفت...

salam man ali hastam sene ziyadi ham nadram 16 salame.rastesh az in dastan ha khili khosham miyad vali bain harfae ke in chand nashe nas va 1 ravan pezeshk zadan rastesh tarsidam.be nzaram rast migin agar in karo nakonim behtare vali man khodam nemidonam che joooori erza besham .shahvat chize kami nist ke be tonim bash moghabele konim vali man ke khili khili kamtaresh karcdam.vali agar jolo khodeona be girim behtare

ناشناس گفت...

سلام،هرچند كه ميدونم لياقت سلام كردن هم ندارين(تو و امثال تو)،بي مقدمه ميرم سراغ اصل مطلبم:
اولش بگم من نه آخوندم،نه موعظه گر يه جوون ايرونيم مثل همه جووناي ديگه،كه اين جور مسائل اصلا برام مهم و مشكل ساز نيست در ضمن اينكه 22 سالمه و به دليل مشكلاتي كه در ادامه خواهم گفت هنوز مجردم و اساس رهايي و آسان شدن اين امور يه رمز داره و اونم اينه كه هميشه خدا روبالا سرت و ناظر به همه اعمالت عاشقانه حس كني و بر اين باور باشي كه اون نميخواد هيچوقت بندش به صراطي غير از صراط مستقيم هدايت بشه.
اولش ميخواستم بگم كه فكر نميكنم كسي اين جفنگ هاي شما رو كه منشاءاي جز خيال پردازي نويسنده و دروغ نداره رو باور كنه(البته آدم احمق كم نداريم!)، دوم اينكه ازت برادر وارانه ميخوام كه تا دير نشده(چون هيچ كسي حتي از يكدهم ثانيه بعد از خودش هم خبر نداره)از اين كارات دست بكشي و به در گاه خداوند معين(ياري رسان)پوزش بطلبي.
سوم اينكه ميخوام بگم به تموم ايرانيها و مسؤولين زحمت كش مملكت كه اگر و تنها اگر مسئله 1)ازدواج جوانان 2)شغل جوانان و 3)مسكن جوانان حل بشه مملكتي از اين آريايي ها درست خواهد شد كه هيچ جاي كره خاكي لنگه نخواهد داشت.

(((به اميد آن روز)))

mohammad گفت...

توبه کنید تا دیر نشده

ناشناس گفت...

Ba in dastana ykam hal mikunam in nazarat dide mano nsbat b javo0nae iraani baz karde.nmi2nam cheto0ri in 2khtara ya zana b hamin sadegi gole harfae b zaher kho0be pesarao mikhoraaan o b shoharasho0n b bachehasho0n khianat mikonan?!he!harvakht fkr kardin khoda nmibinanetun gonah konid!aya pas az amizesh 3dae khandeye sheytaan ra nmishnavid??

ناشناس گفت...

زندگی فقط شق کردن نیست اسلام هم با شق کردن مخالف نیست ولی از راه ازدواج هرچی دنبال شهوت بری اونم بیشتر سراغت میاد یک هفته به خودت سختی بده نرو طرف شهوت اونم کمتر میاد سراغت من از کسانی که به اونایی که افتادن تو خط توهین میکنن متنفرم خب یه دفعه نمیشه ترک کرد کم کم باید بیش بری ولی واقعا قصد ترک داشته باشی

ناشناس گفت...

امام صادق عليه السلام : سخت ترين مردم از جهت عذاب در قيامت زناكارانند. ثواب الاعمال ص600

امام صادق عليه السلام فرمودند : زماني كه مردي به زور زني را در اختيار بگيرد، يك ضربه با شمشير به او زده مي شود ، خواه با آن بميرد يا زنده بماند. ميزان الحكمه ج 4 ص 243

از امام سؤال شد اگر مردي زني را به زور وادار به زنا كند، حد «عقوبت شرعي» آن چقدر است؟ حضرت فرمودند: اين مرد كشته شود، خواه همسر داشته يا نداشته باشد. ميزان الحكمه ج 4 ص 243

ناشناس گفت...

با سلام حتما بعد از خوندن این نظرات همگی به بعد بودن این مطالب پی بردیم پس همین الان سریع توبه کن نه توبه الکی یه توبه واقعی که دیگه دونبال ایین چرت ها نیای باور کن که می بخشه چون خودش گفته که نا امیدی بدترین گناهه واسه همتون طلب مغفرت می کنم

ناشناس گفت...

سلام رفیق می دونم با این داستانها می خوای خودتو ارضا کنی ولی باور کن اصلا امکان نداره سعی کن با مطالعه یا با ورزش خودتو سرگرک کنی و اون انرژی که داری ازش به نحو احسن استفاده کن با این کارا فقط خودتو خراب می کنی زندگی ارزشش بیشتر از این حرفاست قدر جوونیتو بدون حیفه

ناشناس گفت...

ای بابا
اینا چیه دیگه مینویسی
برو توبه کن
منم از این شوروها زیاد خونده بودم اما الان فک میکنم بجز اسیب دیگه چیز دیگه ای بهم نمیخوره
من توبه کردم
ایشالله که دیگه مخم به اینجورچیزها نخوره